۵- The Italian Job ۲۰۰۳
این فیلم که داستان آن در مورد یک سرقت است و بازتولید فیلمی قدیمی است، درست زمانی از راه رسید که نورتون در حال تغییر از یک بازیگر مورد احترام به یک ستارهی سینمایی بود و کار را برای او راحت کرد. نکتهی جالب این است که نورتون به هیچ وجه نمیخواست در این فیلم بازی کند و فقط وقتی حاضر به بازی در این فیلم شد که پارامونت تهدید کرد از او شکایت میکند، چرا که او بر اساس قراردادی که بسته بود مجبور بود یک فیلم دیگر برای این کمپانی بازی کند. او در نقش فرد دغلبازی که به تیمش که شامل مارک والبرگ میشد، خیانت میکند جلوی دوربین رفته است. او در این فیلم شخصیت بد داستان است، البته با این حال مثل شخصیتهای بد فیلمهای دیگر نیست. او فقط مردی بسیار باهوش اما در عین حال سنگدل است. خیلی از بازیگران میتوانند از پس این نقش بربیایند، اما تماشای او که برخلاف میل خودش تلاش می کند در این فیلم مهیج و تماشایی بازی کند، بسیار دیدنی است. با اینکه احتمالا نورتون از هر دقیقهی «کسب و کار ایتالیایی» بدش میاید اما این فیلم بسیار تماشایی است.
۴- Primal Fear ۱۹۹۶
با اینکه در آن دوران نورتون در اجراهایی خارج از برادوی با ادوارد آلبی نمایشنامنویس همکاری کرده بود از میان ۲۰۰۰ بازیگر برای یک بازی در یک نقش انتخاب نشده بود. نورتون که در آن زمان کاملا گمنام بود نمیتوانست فیلم بهتری را برای معرفی خودش در این صنعت انتخاب کند. نورتون در این فیلم دستیار کشیشی را بازی میکند که به یک قتل متهم شده و ریچارد گییر از او دفاع میکند. بدون اینکه بخواهیم فیلم را لو دهیم باید بگوییم که قابلیت نورتون برای بیگناه به نظر رسیدن و همچنین کاملا باورپذیر جلوه دادن آن، در عین حالی که میتواند کاملا خطرناک به نظر برسد، در این فیلم حسابی به درد خورده است. او با این فیلم به شهرت رسید و نامزد دریافت جایزهی اسکار نیز شد.
۳- Fight Club ۱۹۹۹
جای تعجب ندارد که دیوید فینچر کارگردان «باشگاه مبارزه»، کارگردانی دقیق و سختگیر، با نورتون، که به سرخود بودن شهرت دارد، به مشکل بخورند. فینچر در مصاحبهای گفته بود:” فکر میکنم ادوارد این ایده را داشت که “کاری کنیم که مخاطب بفهمد این یک فیلم کمدی است”. من و او در مورد این کلیشه و موضوع تکراری صحبت کردیم. طنزی وجود دارد که میگوید: چشمک میزند و میگوید نگران نباشید، همهاش شوخی است و خوب تمام خواهد شد. و تمام تلاش من این بود که چشمک نزنم. دلم میخواست مخاطب به همه چیز شک کند و بگوید آیا واقعا هدف آنها همین است؟ “به نظر میرسد در این گفتوگو فینچر برنده بوده و ۲۰ سال بعد مخاطب هنوز نمیداند که آیا واقعا «باشگاه مبارزه» از این مشخصههای شخصیتهایش لذت میبرد؟ اما نورتون در نقش شخصی که با یک مرد کاریزماتیک (برد پیت) دوست شده و علاقهی زیادی به مشت خوردن توی صورتش دارد، بازی استثنائی از خود به یادگار گذاشته است. «باشگاه مبارزه» فیلمی است که اگر گرههای داستانی آن را باور نداشته باشیم، حرفی برای گفتن ندارد اما به لطف نورتون که این نقش را کاملا باورپذیر از آب درآورده است، فیلم به موفقیتی باورنکردنی دست یافته است.
۲- Birdman ۲۰۱۴
اگر از بازیهای جدی نورتون خسته شدهاید، بازی تماشیای او در «بردمن» که جوایز اسکار متعددی را از آن خودش کرد، به شما ثابت میکند خود این بازیگر این موضوع را باور داشته و حتی گاها در مورد آن شوخی میکند. نورتون میتواند بازیگر غیرقابل تحملی که همه از او بدشان میاید بوده و در عین حال آنچنان بااستعداد باشد که همه را برای کار کردن با خودش ترغیب کند: این فیلم یکی از بهترین بازیهایی است که در آن یک بازیگر در نقش یک بازیگر جلوی دوربین میرود. مایک نورتون کاملا نفرتانگیز است و فقط به خودش فکر میکند اما در عین حال دوستداشتنی و حتی مهربان است. شما نمیتوانید جذب این شخصیت نشوید.
۱- ۲۵th Hour ۲۰۰۲
نورتون در مورد مانتی، قاچاقچی مواد مخدری که قرار است به زودی به زندان برود، که در «ساعت بیست و پنجم» نقش او را بازی میکند گفته است:” من معمولا در مورد یک شخصیت را قضاوت نمیکنم. میپرسم آیا داستان به طور کلی پیامی دارد که بتوانم از آن حمایت کنم؟ این فیلم پیامی قوی و کاملا صریح در مورد عواقب از نظر اخلاقی بررسی نکردن کاری که انجام میدهید دارد. مانتی یک مجرم و فردی یکدنده است، اما نه او و نه لی (کارگردان فیلم) هیچگاه تصمیم نگرفتند که مخاطب باید چه احساسی نسبت به این شخصیت داشته باشد. و نکته همین جاست: درست مثل شهری که هم دوستش دارد و به همان اندازه از آن بدش میآید، مانتی ترکیبی از خوب و بد است و این تضاد هیچ گاه در «ساعت بیست و پنجم» حل نمیشود. این بازی احتمالا به خاطر دیالوگهای مشهور و تند مانتی در مورد جامعهی متفاوت نیویورک بر سر زبانها افتاد- چیزی که در کتاب دیوید بنیوف بوده و برخلاف شک و تردید نویسندهی کتاب، لی و نورتون اصرار داشتند که در فیلم نیز قرار بگیرد. اما مهمترین چیزی که در فیلم دیده میشود استعداد و پتانسیل هدر رفتهی این مرد است. مانتی یک نیویورکی واقعی است، قوی، کاریزماتیک و آمادهی انفجار است و همین طور که چشمانداز به زندان رفتن پررنگتر میشود، نورتون به خوبی نشان میدهد که سرنوشت او نتیجهی چندین تصمیم اشتباه بوده است. ممکن است نیویورک شانسی برای ساختن دوبارهی خودش داشته باشد، اما مانتی اینقدر خوششانس نیست.
منبع: بلاگ نماوا
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com